قدمت این گهوارهی کروی شکل، خیلی بیشتر از عمر ساکنانش است هزاران نسل و رنگ و زبان و نژاد و دین و مکتبهای فکری و فرهنگی و دینی را در خود پرورش داده و چون مادری مهربان آنان را نوازش کرده سپس در نهایت آنان را در دامن خود آرام مینماید.
نوع نگاه به جهان و سبک زندگی، مسیر حرکت انسان را تعیین میکند انسانها در طول تاریخ دو نگاه متفاوت از خود بروز دادهاند.
بعضی گمان میکنند که زندگی تنها مختصّ اینجاست و بعد از مرگ پایان میپذیرد و کارنامه سفرش صادر میشود گروهی هم باور دارند که جهان مقدّمه و دیباچهای است برای ورود به یک زندگی دیگر.
ولی خروجی این دو دیدگاه تفاوت فاحشی را به بستر زندگی میبخشد. یکی برای مرگ زندگی میکند و خود را در حصاری استوار و بنبست میاندازد و همه چیز را سیاه میبیند و دیگری چرخهی زندگی را مقدّمه و شاهراهی زیبا میداند تا جاودانگی را برای خود رقم بزند او تکّههای ناب موسیقی یک زندگی عارفانه مینوازد.
این جهان چون کارگاهی است که باید پایههای یک زندگی جاودانه در آن بنیاد نهاد مسیر آن سنگلاخ و ناهمواری و کار و تلاش شبانهروزی است همچون پرواز منظّم و دستهجمعی غازهای مهاجر هدفداراست که مسیرهای کوهستانی و سخت را میپیماید.
جهان جولانگه دام و تلهها و تضادها و ناملایمات است. پهنهی گلستانی از شادی و موفّقیّت و سربلندی است مرد هوشیار و حکیمی را میطلبد تا پایش نلغزد و به سلامت از حفرەی مشکلات و دردسرهای زنجیرهای گذر نماید بهتر بگویم کسی که باورمندانه و عاشقپیشه، قدم در این سیّارهی خاکی نهد و آن را سرآغاز زندگی ابدی بداند با تمام توان و مثبتاندیشی، آستین همّت را بالا میزند و نسبت به کار و تلاش و فعّالیّتهای روزانه و مشکلاتی که گریبانگیرش میشوند، دید منفی نخواهد داشت و آن را جزئی از بدنهی زندگی خود میداند.
خداوند مهربان با یک جملهی کوتاه اصل و شالوده این جهان و شیوه زندگی بشر را رو مینماید: «من انسان را در رنج آفریدم.» رنج و دردی که با سرشت این گوی خاکی سازگار است و از آن جدا ناشدنی است نه دردهایی که آفریدهی افکار و عملکرد پلید انسانهای کوتهفکر و سنگدل است.
پیامبر عارف و جهانشناس اسلام، محمّد رسول الله، جهان را چه زیبا توصیف نموده است و حق آن را ادا کرده که: «جهان کشتزار آخرت است.» از این جمله حکمتآمیز عارفانه دریافت میشود که کار و تلاش افراد، مسیر ناهموار زندگی را مشخّص مینماید چه روانشناسانه پرده از سرنوشت و دیدگاه این موجود خاکی بر میدارد.
دیدگاه مثبت به جهان و سیر عرفانی و انساندوستی و عشق به جهان و همنوعان، مظهر مهر و آرامش را تعیین مینماید که چگونه به جهان بنگرد و چه رفتاری داشته باشد و چه چیزی را کشت کند و چگونه بدرود.
«هرچه کنی کشت همان بدروی
کار بد و نیک چو کوه صداست»
مثبتنگری و نگاه خوشبینانه در فرهنگ عرفانی ما همان پاکاندیشی و خوشایندنگری و همه چیز خوب دیدن است انسانی که مسلّح به نیروی تفکّر مثبت و اندیشهی نیرومند و کارا باشد هرگز راضی نخواهد شد پایههای معماری زندگی آیندهاش را بر روی منفیبافی و نابودی حقّ همنوعان بنا نهد و دیگران را نردبان ترقّی خود قرار دهد چون میداند که چه ساختمان و قصر سستبنیادی پایهریزی کرده است و دوام چندانی نخواهد داشت.
رهرو عاشق، دوست دارد همراه همه، مسیر زندگی را طی کند شریک غم و اندوه و کار و تلاش و موفّقیّتها و خندههای همنوعان خود باشد همیشه نیمه پر لیوان را ببیند.
قرٱن، چون مرشدی ٱگاه زندگی باورمند و رهرو خود را بر بال نازک عرفان قرار دادە تا آهسته آهسته گام بردارد و سکوت و تنهایی و خلوت همنوعان خود را نشکند و نسیم دوستی و عشق را برای همه به ارمغان آورد و گسترهی قلب او، چون سفرهای پهن همه را به دور خود گرد ٱورد.
محمّد نبی، آن شخص عارف مسلکی است که رهروان راه عشق را به تفکّرات و اندیشههای زیبا و فرازمینی و فرشتهگونگی سوق میدهد عملاً آموخته است که باید پرچینی از دلدادگی و محبّت را به دور جامعه و همنوعان کشید تا گلبوتههای عشق و انسانیّت پژمرده نشود و خواب ناز مهربانی و عطوفت ٱنان مشوّش نگردد و دچار پریشان خاطری نشوند.
مثبتنگری و عمل به آن، داروی معجزهگری است که جهان پر از ظلمت و تاریکی را با خورشید فروزان خود نورانی میکند قصر رویاهای رنگین را بنیان میگذارد که تار و پود و مصالح ٱن از صداقت و مهربانی و دوستی و با هم بودن، تنیده شده است.
ثروت و قدرت و موقعیتهای اجتماعی دروغین، صاحب خود را به تزویر و ریاکاری و غرور و نژادپرستی و زیادهخواهی میکشاند و برای ابقای موقعیّت خود، دست به دامن صفات زشت و منفی میشود و برای آنها توجیه قانونی و دینی و وطنخواهی و مصلحت و حکمت میآورد.
کسی که باور داشته باشد از کار و اعمال و رفتارش سرنوشت و آینده او را رقم خواهد زد در پیریزی زندگی اثر خواهد شد، خودکنترلی خواهد داشت و بیمحابا و افسارگسیخته اسب سرکش خودخواهی و بیحیایی و منفیبافی و حقکشی را رها نمیکند و با احتیاط کامل حرکت مینماید تا پردههای نازک حیایی، خراش بر ندارد.
خرد و عشق و باور و ایمان نیروهای مثبتاندیشی و انسانسازی هستند که باید هر مسافری این جهان، به آن مسلّح باشد تا بتواند با تراوش ذهنیتهای ناکارآمد و منفی و تخریبگر به مبارزه برخیزد.
زندگی محصول اندیشههای ماست باید باغبان خوبی باشیم و از شیرهی گلهای وحشی و ناب سیراب شویم تا در نهایت، محصولات مرغوب و تازهای بچینیم.
نظرات